زندگی

یه روز یه زن و مرد ماشینشون تصادف ناجوری میکنه و هر



دو ماشینبه شدت داغون میشه، ولی هر دو نفر سالم میمونن.




و- ببین چیکار کردی خانم! ماشینم داغون شده!




– آه چه جالب، شما یه مرد هستید!




مرد با تعجب میگه:





– بله، چطور مگه؟






– چقدر عجیب! همه چیز داغون شده ولی ما دو نفر کاملاً



سالم هستیم!




– منظورتون چیه؟




– این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینجوری با هم





ملاقات کنیم و آشنا بشیم!




مرد با هیجان زیادی میگه:






– اوه بله، کاملاً موافقم! این حتماً نشونه خوبیه!




زن دوباره نگاهی به ماشین میکنه و میگه:




– یه معجزه دیگه! ماشین من کاملاً داغون شده ولی این بطری



مشروب کاملاً سالمه! این یعنی باید این آشنایی رو



جشن بگیریم!




– بله بله، حتماً همینطوره! کاملاً موافقم!




زن در بطری رو باز میکنه و به طرف مرد تعارف میکنه،



مرد هم بطری



رو تا نصف سر میکشه و برمیگردونه به زن.




ولی زن در بطری رو میبنده و دوباره برمیگردونه به مرد! مرد



با تعجب میگه:




– مگه شما نمینوشین؟




زن با شیطنت خاصی میگه:




– نه عزیزم، فکر کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !!!!

 

نوشته شده در یک شنبه 26 خرداد 1392برچسب:ضدپسر,داستان های کوتاه,داستان کوتاه ومفید,ساعت 18:53 توسط هانیه| |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد


آخرين مطالب
» غضنفر
» داستان کوتاه و مفید
» غوداچیست؟
» نظرزوری
» دوست چینی
» سنگسار
» شعر طنز عشق دروغی Funny love poem
» خداوکیلی چه حسی پیدامی کردی اگه جای پدره بودی.....؟؟؟؟؟؟؟
» اعترافاته یه پسر(طنز)(نخونی کل عمرت برفناست!)
» باباگفتن بچه!
» نظرتون بگین
» بازهم خدااست
» گریه کردن
» چرانمی خواهم عاقل ترشوم؟
» فاصله گرفتن از....
» مسئله ی اصلی
» حقیقت
» ازدواج
» غمناک ترین لحظات زندگی
» دوستان واقعی

Design By : RoozGozar.com